نفرین نامه

بهشت وحور وآب کوثر از تو مرا در قعر دوزخ خانه ای ده

نفرین نامه

بهشت وحور وآب کوثر از تو مرا در قعر دوزخ خانه ای ده

زندگی سگی

داره تموم میشه

همونی که چند وقت بود تو مشهد منتظرش بودم بدون اینکه بفهمم از کجا اومدم تموم شد چند روز دیگه باید برم

بازم گشنه بمونم بازم باید دلتنگ خونه باشم بازم باید دلتنگ دوستام باشم بازم باید تنها گوشه ی خونه بشینم بدون اینکه متوجه گذشتن وقت باشم به یه گوشه ذل بزنم بازم.... بازم یه زندگی سگی پیش رومه 

زندگی مجردی خوبی و بدی خودشو داره به قول معروف آدم مرد میشه. ولی یعنی دخترا هم مرد میشن؟

دیگه کسی نیست که اگه مشکلی برات پیش بیاد کمکت کنه خودتی و اگه خدایی داشته باشی خدای خودت. بعضی وقتا تو خونه باید مثل غارنشینا زندگی کنی وقتی میخوای بری دانشگاه باید متمدن بشی. بعضی وقتا دیگه حوصله نداری بین این دوتا مرز بذاری! ترم پیش کفشم پاره شده بود حوصله نداشتم ببرمش تعمیر یا یه کفش نو بخرم یادم رفته بود یه کفش دیگه با خودم ببرم با همون کفش پاره میرفتم دانشگاه 

 

میدونم اگه تموم بشه پشیمون میشم میدونم واسه یه لحظه تو دانشگاه بودن حاظرم خیلی چیزارو بدم میدونم دلتنگ دوستام میشم میدونم وقتی عکسای بچه هارو نگاه کنم اشکم در میاد 

اعتراف میکنم تو همین یه ترم خیلی به بچه ها عادت کردم دلم واسشون تنگ شده 

 اینبار دیگه تنها نیستم یکیرو دارم که همیشه باهامه

خوشگله مثله خودم کم حرفه به حرفام گوش میده دوستش دارم

تقریبا دیگه همه جا باهمیم دیگه تنهاییامو با اونم

 

حالا خوب و بد هر چی که هست چند روز دیگه میرم امیدوارم این ترم بهتر از ترم پیش باشه حداقل یه خونه ی بهتر گیرم بیاد

نظرات 5 + ارسال نظر
ساسان م شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ق.ظ http://5071.blogfa.com/

سلام دوست عزیز
خوشحال میشم نظرتو در مورد وبلاگم بدونم.

عاطفه یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:41 ق.ظ http://ati1.blogfa.com

تبریک میگم که یه همدم پیدا کردی!!!

آره پیدا کردم قلبش از آهنه
فکر کنم همین واسه من خوب باشه

بهمن چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ق.ظ http://www.blogfa.com

دهان داشتیم ولی نه برای فریاد زدن...چه بر سرمان آوردند که از زندگیمان هیچ نخواستیم جز زنده بودن..!زیاد سخت نگیر زندگیو بذا بیخیالت بشه

فرزاد شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ق.ظ

دل تنگت شددیم.چرا دیگه نمی نویسی؟

محبوب یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:07 ق.ظ

از اولشم میدونستم تو مشهد مثل غارنشبنا زندگی میکنی...
بابا خوشگل ..
بابا کم حرف...
بابا حرف گوش کن...
طفلی...که باید تورو تحملت کنه ُ مجبوره به حرفات گوش بده دیگه .....زیادی الکی ذوق مرگ نشو
هه هه هه هه هه هههه ههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد